ابربحران پیش روی صندوق تامین اجتماعی:تکلیف مستمری دهۀ شصتیها چه میشود
طی ۱۰ سال آینده، دهۀ شصتیها که بزرگترین جمعیت کشور را تشکیل میدهند به سن بازنشستگی میرسند، اما به نظر میرسد صندوقها از پشتیبانی انبوه بازنشستگان دهۀ شصتی ناتوان میمانند.
به گزارش “عدد آنلاین”، روزنامه اطلاعات نوشت: شاید بارها شنیده باشید که هرم سنی جمعیت کشور رو به سالمندی است و این مقوله، بحران چند دهۀ آینده در ایران است. بر پایۀ آخرین سرشماری، جمعیت سالمند کشور هماکنون حدود هفت میلیون تن است و پس از گذر دهۀ شصتیها از دوران میانسالی، زنگ خطر سالمندی و پیامدهای آن برای جامعه به صدا درخواهد آمد.
جامعهای که سالمندانش بیش از جوانانش باشند از جهات گوناگون دچار مشکل خواهد شد. بحران نیروی کار، بحران در نظام سلامت و مهمتر از همه بحران تأمین حقوق و خدمات درمانی به افراد بازنشسته از چالشهای جدی آیندۀ کشور است.
صمدالله فیروزی، مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی میگوید: «هماکنون سن بازنشستگی در کشور برای مردان 50 سال و امید به زندگی برای مردان 74 سال و برای خانمها 76 سال است؛ یعنی فاصلۀ بازنشستگی تا امید به زندگی افراد، حدود 22 سال است. این وضعیت برای صندوقهای بیمۀ عامل، تعیین کننده خواهد بود؛ زیرا این صندوقها باید نیروی جوان شاغل به عنوان پشتیبان فعالیت اقتصادی داشته باشند تا توازن بین بیمهپرداز و مستمریبگیر برقرار شود.
اگر همین شاخص را برای آیندۀ بازنشستگان و صندوق های عامل در نظر بگیریم طی ده سال آینده، دهۀ شصتیها که بزرگترین جمعیت کشور را تشکیل میدهند به سن بازنشستگی می رسند و در همان حال، باید دهۀ هشتادیها به عنوان نیروی جوانتر جایگزین آنها شوند، در حالی که تناسبی میان این دو نسل وجود ندارد؛ یعنی دهۀ هشتادیها کفاف جایگزینی دهۀ شصتی ها را نمیدهند. در نتیجه، صندوقها در آن زمان درآمد کمتری خواهند داشت و از پشتیبانی انبوه بازنشستگان دهۀ شصتی ناتوان خواهند ماند.»
دو چالش مهم آیندۀ ایران
فیروزی میافزاید: «نخستین چالشی که کشور در چند سال آینده با آن روبه روست بحران نیروی کار است؛ بدینسان که جمعیت جوانی در کشور وجود نخواهد داشت که این نیرو تأمین شود. دومین مسألۀ اجتماعی، موج بزرگی از سالمندان است که ما آنها را از پنجاه سالگی بازنشست کردهایم و برنامۀ خاصی برایشان نداریم و معلوم نیست چه اتفاقی برای این گروه رخ دهد.
این مسأله باید از چشمانداز رفتارشناسی، جمعیتشناسی و جامعهشناسی ارزیابی شود. همۀ این موارد در حوزۀ تعریف سالمندی جوامع قرار میگیرند و ما هم به زودی به جوامع سالمند میپیوندیم. باید دقت کرد که رفتارهای اجتماعی، مانند یک پازل است که قطعات آن کنار هم قرار میگیرند و مجموعهای را تشکیل میدهند. ممکن است این تعاریف مستقل به نظر برسند، اما وقتی در بطن جامعه قرار میگیرند تبدیل به یک معنای واحد میشوند.
در این شرایط، تعادل همه چیز بههم خواهد خورد؛ زیرا از سویی فرد بازنشسته به جای داشتن درآمد، هزینه ایجاد میکند و از سوی دیگر برای اوقات فراغتش تدارکی ندیدهایم و این فرد دچار درماندگی و سرگردانی خواهد شد و همین عوامل، زمینۀ بیماریهای جسمی و روانی را فراهم خواهد کرد؛ زیرا ما اصرار داریم افراد را در 50 سالگی بازنشست کنیم.»
هدررفت سرمایههای اجتماعی
مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در ادامه بیان میکند: «ما باید افرادی را که به سن بازنشستگی میرسند دوباره بهکار بگیریم؛ زیرا این افراد در این مرحله به ارزش افزودۀ کشور تبدیل شده و با هزینههای فراوان به این مرحله رسیدهاند.
در هیچ جای جهان، سرمایههای اجتماعی به حاشیه رانده نمیشوند، بلکه آنها را بازتولید میکنند. فرض کنید فردی در گذشته توان فیزیکی خوبی داشته و در تخصص خودش اثرگذار بوده، او در سنین بالاتر میتواند توان تجربیاش را بهکار بگیرد و به عنوان یک مدرس تجربی، فعالیتش را ادامه بدهد، اما متأسفانه ما پس از رسیدن افراد به سن بازنشستگی، آنها را به پستو میفرستیم و به ندرت از توانشان استفاده میکنیم. من معتقدم در زمانی که دچار کمبود نیروی کار میشویم باید از این افراد استفاده کنیم و با توجه به توانمندیهای هر کسی او را در جایگاه مناسب بهکار بگیریم و کاستیهایمان را در زمینۀ تناسب شغل و شاغل اینگونه جبران کنیم.»
تکلیف مستمری دهۀ شصتیها
فیروزی دربارۀ چالش پرداخت حقوق و مزایای دهۀ شصتیها در زمان بازنشستگی میگوید: «در سال 1402 دهۀ شصتیها در بازۀ سنی چهل سالگی هستند و تکلیف اشتغال این گروه روشن است؛ چون هرم سنی جمعیت اکنون شبیه خمره است.
یکی از مسائلی که ما باید برای آن چارهاندیشی کنیم مسألۀ مستمری دهۀ شصتیها و خدمات درمانی به آنهاست. طی ده سال آینده، جمعیت بالای 65 سال کشور به بالای دوازده میلیون تن خواهد رسید و با توجه به قانون فعلی کشور که سن بازنشستگی 50 سال است، مسألۀ تامین مستمری و خدمات بازنشستگی این گروه، بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
در سازمان تأمین اجتماعی، حق بیمه بر اساس زمان بهروز میشود و هرساله مبلغ 30 درصد به عنوان بیمه از شما کسر خواهد شد و در رفتار بیمهگری تغییری صورت نمیگیرد، ولی بحران زمانی آغاز میشود که مبانی استقرایی صندوق بیمهگر و شاخص تعیینکنندۀ قرارداد یعنی بیمهپردازان دچار تغییر شوند و با کاهش بیمهپردازان این خطر برای صندوق قابل پیشبینی است.»
نهایتا به دولت پناه میبریم
مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی دربارۀ برنامۀ سازمان برای رویارویی با این معضل میگوید: «سن بازنشستگی باید متناظر با امید به زندگی بازتعریف شود. ما به دنبال افزایش سن بازنشستگی نیستیم، بلکه به دنبال حفظ منافعمان هستیم. اگر امروز برای اعضای صندوق چارهاندیشی نکنیم دچار بحران خواهیم شد و ناچاریم ده سال آینده دست به دامن دولت شویم و مانند بسیاری از صندوقهای دیگر به دولت اتکا کنیم. در حال حاضر 18 صندوق در کشور فعالیت دارند که بسیاری از آنها به نظر من صندوق بیمهای نیستند و به عنوان سازمان بیمهگر معرفی میشوند.
برخی صندوقها نیز صندوق صنفیاند و نمیتوان گفت که صندوق بیمهگرند؛ زیرا ورودی بستهای دارند و چرخش مالی آنها خاص خودشان است، اما اگر این الزامات درست تعریف و بازتعریف نشوند در مقطع زمانی ده سال آینده ناگزیریم به دولت پناه ببریم.»
او میافزاید: «صندوق تأمین اجتماعی برای ادامۀ بقای خود سه راه حل دارد: ابتدا سرمایهگذاری، مرحلۀ دوم ایجاد تناسب میان پشتیبان حق بیمه به مستمریبگیران و راهحل نهایی اصلاح رویههای قانونی و مقررات که در سیاستهای ابلاغی رهبر انقلاب هم به صورت مؤکد بر آن تأکید شده است. در فرهنگ ما این نگاه وجود دارد که چو فردا شود فکر فردا کنیم یا در تعبیری دیگری میگوییم: «از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن/ فردا که نیامده است فریاد مکن/ بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن.»
این نوع نگرش در گفتمان فرهنگی ما حاکم است. درحالیکه در قرآن کریم در آیۀ دوم سورۀ حشر آمده است: «,فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الأبْصَارِ»، ای صاحبان بصیرت از سرنوشت گذشتگان خود عبرت بگیرید. ما ناگزیریم تاریخ را مطالعه کنیم و در حال زندگی کنیم و آینده را بسازیم. در دنیای امروز که سرعت تحولات بسیار سریع است شاید نتوانیم برنامهریزی بلندمدت بکنیم، ولی سازمان تأمین اجتماعی هم بر این مقوله واقف است.»
معضلات خودساخته
مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در پایان میگوید: «در قانون مصوب تأمین اجتماعی در تیرماه 1354 دو مادۀ قانونی وجود داشت: در مادۀ 76 سن بازنشستگی برای آقایان 60 سال و برای خانمها 55 سال تعریف شده و در مادۀ 78 آمده بود کارفرما میتواند بازنشستگی بیمهشدگانی را که حداقل پنج سال پس از رسیدن به سن بازنشستگی مقرر در این قانون به کار خود ادامه دادهاند از سازمان تقاضا کند، ولی کارفرما را در این زمینه مکلف نکرده است، اما ما کارفرما را مکلف کردیم که فرد را با سی سال خدمت بازنشست کند و بعد دهها مدل تغییر ایجاد کردیم. شرط سن را برداشتیم و لیست مشاغل سخت و زیانآور را هر روز طولانیتر کردیم و خودمان مسائل را به معضل تبدیل کردیم.»