پایان یک افسانه: قسطها هرگز نمیمیرند
محمد حاجی مومنی ، روزی روزگاری، در سرزمین پرتلاطم اقتصاد و میان جنگلهای پرپشت بانکها و موسسات اعتباری، افسانهای بر سر زبانها جاری بود. افسانهای که میگفت: «روزی قسطها میمیرند، خلاص میشوید، و از زیر بار سنگینشان رهایی خواهید یافت.» افسانهای که همانند پایان خوش یک داستان پریان، نوید آیندهای بیقسط و بیاسترس را میداد. اما آیا حقیقتاً این افسانه، واقعیت دارد؟ آیا قسطها جایی در سرزمین خیال ناپدید خواهند شد؟
نه! قسطها هیچگاه نمیمیرند! آنها جاوداناند، مثل آواز قناریهای کوچک حسابداری که همیشه و همهجا در حال چهچه زدناند.
روزگار خوش قسطهای جاودان
قسطها، آن دسته از یاران همیشهحاضر ما هستند که روزهای تلخ و شیرین زندگی را با ما سپری میکنند. وقتی اولین قسط را میدهیم، لبخندی روی لبهای خودمان مینشیند؛ «آه، یک قسط کمتر شد!» اما به محض پرداخت آن، قسطهای دیگر از گوشههای کمینگاه بانکیشان سر برمیآورند. انگار منتظر همین لحظه بودند. با دستهایشان تکان میدهند و به ما یادآوری میکنند: «ما هنوز اینجا هستیم!»
قسطها با خندهای شرورانه از پشت هر صورتحساب و پیامک بانکی سرک میکشند. هر بار که یک قسط تمام میشود، به خیال خود فکر میکنیم که به یک مرحله از زندگی نزدیکتر شدهایم؛ مرحلهای که در آن همه چیز زیر پایمان است و ما دیگر بدهکار نیستیم. اما بگذارید واقعبین باشیم: قسطها به این راحتی تسلیم نمیشوند. درست مانند یک قهرمان افسانهای که هیچگاه شکست نمیخورد، قسطها همواره در کنار ما میمانند، دست در دست روزهای آینده!
قسطها: شریک زندگی ما
با قسطها دوست شوید! آنها تنها کسانی هستند که به معنای واقعی کلمه هر ماه به شما سر میزنند، بیتوجه به تعطیلات، بیماریها، یا حتی شادمانیهای شما. وقتی شما در جشن تولد خود به شادی مشغول هستید، قسطهای شما هم از راه میرسند و با دستکشهای سفیدشان، در سکوت، سهم خود را میگیرند. شاید حتی یک کیک کوچک هم برایشان بخرید، چرا که آنها هم عضوی از خانواده شما شدهاند.
وقتی ماشین میخرید، خانه میسازید یا هر کار دیگری انجام میدهید، باید به قسطها اعتماد کنید. آنها مانند یک شریک وفادار، به شما کمک میکنند تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کنید. اما بیشک، وفاداری قسطها بینظیر است. آنها حتی بعد از اینکه از یادشان میبرید، باز هم سر وقت سر و کلهشان پیدا میشود.
بانکها؛ سازندگان افسانه جاودانگی قسطها
بانکها، این سازندگان خوشذوق و هنرمند افسانههای مالی، قسطها را بهگونهای طراحی کردهاند که هرگز نمیرند. آنها دقیقاً مانند آن شخصیتهای داستانهای ترسناک هستند که هر بار فکر میکنید که نابود شدهاند، ناگهان از دل خاک بیرون میآیند و شما را تعقیب میکنند.
در دنیای بانکی، قسطها تنها با گذر زمان تغییر شکل میدهند. امروز شما برای خانهتان قسط میدهید، فردا برای ماشین جدیدتان و روز بعد برای سفر ماه عسل رویاییتان. بانکها با لبخندشان به شما میگویند: «نگران نباش، ما اینجاییم تا به تو کمک کنیم!» و این کمک، یعنی پرداخت ماهانه تا ابد!
قسطها و بیپایانی یک قصه شیرین
اگر به دنبال پایان خوش هستید، باید بگویم که در دنیای قسطها پایان خوش وجود ندارد. همیشه یک قسط جدید در افق منتظر شماست. شاید در لحظهای کوتاه احساس کنید که همه چیز تمام شده، اما همانطور که شب از پی روز میآید، قسطهای جدید هم به دنبال شما خواهند آمد.
اما آیا واقعاً این موضوع تلخ است؟ شاید اگر به این فکر کنیم که قسطها به ما اجازه میدهند تا چیزهایی که شاید در لحظه برایمان دستنیافتنی به نظر میرسید، به دست آوریم، این داستان کمی شیرینتر شود. این داستان بیپایان، به شکلی ناپیدا با زندگی ما آمیخته شده است. هر قسط یک قطعه از پازل زندگی است؛ پازلی که ما را به جایی میبرد که روزی آن را تصور نمیکردیم.
نتیجهگیری: نه!
اما همانطور که در افسانهها آمده، همیشه راهی برای رسیدن به آنچه که میخواهیم وجود دارد. شاید قسطها جاودانه باشند، اما ما هم به اندازه کافی قوی هستیم که با آنها کنار بیاییم. هر چه باشد، قسطها شاید هرگز نمیرند، اما آنها هم نمیتوانند ما را شکست دهند؛ تنها باید آماده باشیم، کارت اعتباری به دست، و لبخند بر لب!