آیا “دست نامرئی” میتواند در دنیای دیجیتال هدایتگر باشد؟
مهدی خاکی فیروز ، آدام اسمیت، فیلسوف و اقتصاددان معروف، بیش از دو قرن پیش ایدهای را مطرح کرد که به یکی از اصول بنیادین اقتصاد بازار تبدیل شد: “دست نامرئی.” او بر این باور بود که در یک بازار آزاد، افراد وقتی در جهت منافع شخصی خود فعالیت میکنند، بدون اینکه خودشان متوجه شوند، به تخصیص بهینه منابع کمک میکنند. بهعبارتدیگر، اسمیت ادعا داشت که تعاملات آزاد و بدون دخالت، منجر به سازوکارهای خودتنظیمگر در بازار میشود که این دست نامرئی، حتی بدون نیاز به برنامهریزی متمرکز، میتواند منابع را به طور بهینه تخصیص دهد و به پویایی و رشد بازار کمک کند. این تئوری در طول سالها از اقتصاد کشاورزی و صنعتی گرفته تا بازارهای مدرن مورد توجه قرار گرفت. اما سوالی که امروز در دنیای دیجیتال و پیچیده فعلی مطرح است این است که آیا دست نامرئی آدام اسمیت میتواند همچنان در اقتصاد دیجیتال و در بسترهایی که توسط چند بازیگر بزرگ و الگوریتمهای پیشرفته کنترل میشوند، کارآمد باشد؟
در اقتصاد دیجیتال امروزی، بازارها تغییرات شگرفی کردهاند؛ پلتفرمهای بزرگی مانند گوگل، آمازون، فیسبوک و علیبابا با دسترسی به دادههای گسترده کاربران و توانایی بهرهبرداری از آنها، به نوعی هدایتکننده بازار شدهاند. الگوریتمهای پیچیدهای که این شرکتها بهکار میگیرند، به گونهای طراحی شدهاند که به طور مداوم نیازها و ترجیحات کاربران را شناسایی کرده و به آنها پاسخ میدهند. در نگاه اول، این مکانیزم شبیه همان دست نامرئی عمل میکند، چرا که کاربران به راحتی محصولات و خدماتی که به آنها نیاز دارند را پیدا میکنند و بازار، دسترسیها و محصولات را به شکل بهینهتری توزیع میکند. اما تفاوت اصلی اینجاست که برخلاف بازارهای سنتی که در آنها همه افراد و شرکتها در یک سطح رقابتی یکسان فعالیت میکردند، در اقتصاد دیجیتال قدرت و کنترل بهدست چند شرکت بزرگ قرار گرفته است. این شرکتها با کنترل دادهها و استفاده از الگوریتمهای انحصاری، به نوعی قادر به شکلدهی رفتارهای کاربران و هدایت بازارها هستند که این امر ممکن است دست نامرئی را از نقش طبیعی و متعادلکننده خود دور کند.
الگوریتمهای مورد استفاده در این پلتفرمها، به نوعی به دستهای نامرئی جدید تبدیل شدهاند که به واسطه دادهها و اطلاعات گسترده، انتخابهای کاربران را هدایت میکنند. این الگوریتمها اگرچه با هدف بهینهسازی تجربه کاربران طراحی شدهاند، اما در واقعیت بهگونهای رفتار میکنند که منافع شرکتهای مالک آنها نیز در اولویت قرار دارد. بهعنوان مثال، در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی، محتوا و تبلیغات به شکلی به کاربران نشان داده میشود که بیشترین بازده اقتصادی را برای آن شرکتها به ارمغان آورد. به همین دلیل، دست نامرئی به جای اینکه آزادانه و بدون دخالت عمل کند، به یک ابزار کنترلی تبدیل شده که به نفع چند شرکت بزرگ عمل میکند و این انحصار دیجیتال، بازارهای آزاد را به چالش میکشد.
یکی از مواردی که میتوان گفت همچنان به دست نامرئی آدام اسمیت نزدیکتر است، بازارهای رمزارزها و سیستمهای بدون مرکزیت است. برخلاف اقتصادهای سنتی و حتی دیجیتالهای متمرکز، بازارهای رمزارزها بر پایه فناوری بلاکچین عمل میکنند و بدون نیاز به واسطههای بزرگ، معاملات و تراکنشها بین افراد بهصورت مستقیم انجام میشود. این آزادی عمل به کاربران اجازه میدهد که بدون دخالت و نظارت نهادهای متمرکز، به تجارت و سرمایهگذاری بپردازند. البته نبود نظارتهای متمرکز و مرکزی، چالشها و خطراتی نیز به همراه دارد، مانند نوسانات شدید قیمتی و افزایش کلاهبرداریها که ممکن است باعث شود این بازارها بهصورت کاملاً بهینه و کارآمد عمل نکنند. با این وجود، اقتصاد رمزارزها بهعنوان یکی از جلوههای مدرن دست نامرئی همچنان بخشی از فلسفه آدام اسمیت را به همراه دارد.
با تمام اینها، به نظر میرسد که نظریه دست نامرئی آدام اسمیت در اقتصاد دیجیتال امروزی با چالشهای جدید و پیچیدهای روبرو است. انحصارهای دیجیتال و استفاده گسترده از الگوریتمهای هوشمند، باعث شدهاند که دست نامرئی به جای اینکه بازار را به سوی تعادل و بهینهسازی هدایت کند، به نفع بازیگران بزرگ و به ضرر مصرفکنندگان عمل کند. بنابراین، شاید نیاز باشد که با نگاهی جدید به نظریههای اقتصادی، به بررسی و تدوین راهکارهای تازه برای مواجهه با چالشهای اقتصاد دیجیتال بپردازیم یا نظریههای قدیمی را به گونهای تطبیق دهیم که در دنیای مدرن و دیجیتال کارایی بیشتری داشته باشند.